در سفر هندوستان که بودیم، بعد از مراسم قرآن و تواشیح یکی از افرادی که گویا اعتقادی هم به دین نداشت، یک شیرینی آورده بود و مدام از من میخواست یک گوشه از آن را بخورم. میگفت: «میخواهم بقیهاش را برای شفا به مریضمان بدهم. چون شما از طرف امام رضا(ع) آمدهاید.»
دهه معروف به دهه کرامت، ده روز ابتدایی ماه ذیالعقده است که با ولادت حضرت معصومه علیهاالسلام شروع می شود و با ولادت امام الرئوف حضرت اباالحسن علی بن موسیالرضا علیهالسلام پایان مییابد. این دهه یادآور بسیاری از مطالب عالی و مفاهیم بلند و سازنده و ارزشمند است. دهه کرامت یادآور لطیفترین علائق و مهر و وفاهای کمنظیر یک خواهر نسبت به مقام شامخ و معنوی برادرش است.
مهر و وفایی که خواهر مهربان و دلداده را به هجرت وادار نموده و غربت و بیماری و مرگ در فصل جوانی را برای او آسان کرده است. تا جایی که وقتی مرد نصرانی از حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها میپرسد شما که هستید؟ می فرماید: «انا المعصومه اخت الرضا» من معصومه خواهر رضا هستم. تعبیری که از محبت و مباهات سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا علیه السلام سرچشمه می گیرد.
از آنجا که حرم حضرت معصومه و امام رضا علیهماالسلام کانون دعا، قرآن، نیایش و معرفت افزایی است، شاید به جرأت بتوان گفت این دهه تداعی کننده تمام مفاهیم سازندهای است که در فرهنگ اسلامی وجود دارد.
تاریخ شفاهی حرم
اینقدر کشتند که جوی خون راه افتاد
تعداد آدمهایی که حادثه گوهرشاد را درک کردهاند زیاد نیست. همان تعداد انگشتشمار باقیمانده هم آنهایی هستند که آن زمان نوجوان بودهاند و حالا پیرمردهای کهنسالی هستند که یکی در میان حافظه روبه راهی ندارند. غلامرضا سراج اما یکی از شاهدان حادثه گوهرشاد است که به اتفاق حافظه خوبی هم دارد. پیشتر هم در این بسته با او همکلام شده بودیم، اما او حالا روایتش را از شب واقعه گوهرشاد میگوید:
«خاطره شب واقعه گوهرشاد را خوب یادم هست. خانه ما روبهروی بازارچه «حاجآقاجان» بود. شب واقعه یکدفعه دیدیم صدای ا...اکبر و صلوات پیچید توی محله. سروصداها مدتی ادامه داشت، تا اینکه با صدای تیر و تفنگ ساکتش کردند. هی صداها کمتر و کمتر شد.
ماندم تا هوا روشنتر شود، دست یکی از بچههای همسایه را گرفتم و رفتیم رو به بست بالا (بالاخیابان). هرجا هم که میرفتیم مردم ما را برمیگرداندند و نمیگذاشتند برویم. زخمیها را میآوردند. آمدیم از توی بازار سنگتراشها، راسته بازار طبرسی، بازهم نگذاشتند برویم. رفتیم طرف راسته نقارهخانه که بازار مسگرها بود، از آن طرف هم نگذاشتند برویم. همانطور ایستاده بودیم که پدر همین رفیقم آمد، دست پسرش را گرفت، من را هم دعوا کرد و مارا برگرداند.
تا اینجای ماجرا را به چشم خودمان دیدیم، ولی یک کفاش که با مادر و برادرش خانه ما مستاجر بود و کشیک مسجد گوهرشاد هم داشت، بعدا برای ما تعریف میکرد و میگفت: «این قدر از مردم کشته شده بودند که جوی خون راه افتاده بود.» میگفت: «خیلیها از روستاهای اطراف بهخصوص از خاوریها با داس و تبر آمده بودند داخل مسجد. وقتی که درها را شکستند و مأمورها آمدند تو، اینها هم درگیر شدند، ولی مأمورها اسلحه داشتند و هرچه توانستند افراد را کشتند و دستگیر کردند.»
***
مدفونین در حرم/ ۲
مرزبان زاهد
هروقت کسی سخن از عرفای معاصر خراسان به میان میآورد ناخود آگاه همه ذهن ها به سمت شیخ نخودکی میرود. مردی که به معنای کامل عارف الیالله بود. اما در همین خطه عالم خیز و درست دوسال پس از امضای فرمان مشروطیت عالمی به دنیا آمد که نه تنها هم نام شیخ حسنعلی نخودکی بود که شاگرد و همراه او نیز محسوب میشد. مردی که سالهای سال از منظر عرفانی به درستی شیوه و منش استاد را زنده نگه داشت و در کنار آن از حضور در صحنههای اجتماعی برای حفظ مرزهای تشییع نیز فراموش نکرد، آنگونه که پس از درگذشتش لقب "مرزبان زاهد معاصر" را به او دادند.
خاندانی سراسر عالم
حدس شما درست است، بزرگمرد مورد نظر ما در این نوشتار عالم ربانی، متألّه قرآنی و استاد مکتب معارف اهل بیت (ع)، آیه الله حاج میرزا حسنعلی مروارید(ره) است که هشتم شوال ۱۳۲۹ قمری که از لحاظ هجری شمسی برابر با ۱۲۸۷ بود در مشهد مقدس پا به عرصه حیات نهاد. پدرش حاج شیخ محمدرضا مروارید عالمی وارسته از خاندان استاد بزرگ خوشنویسی قرن دهم هجری خواجه شهابالدین عبدالله مروارید کرمانی بود که با حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی عقد اخوت داشت. جد مادری وی نیز آیه الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی از شاگردان برجسته مرجع بزرگ، آیه الله میرزا محمد حسن شیرازی و از عالمان نامدار قرن ۱۴ مشهد مقدس بود که پدر به احترام وی و همچنین شیخ نخودکی نام حسنعلی را بر آیت الله مروارید آینده گذاشت. زندگی میرزا حسنعلی چون تمام کودکان هم عصر خود در خاندانهای روحانی آن زمان پس از آموزش اولیه به حوزه علمیه امتداد یافت اما این مسیر سال ۱۲۹۶ شمسی و پس از درگذشت پدر با چالشی بزرگ روبرو شد. در این هنگام و براساس وصیت پدر، او تحت نظارت حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی و تربیت مادر که مشهور به مواظبت بر دعا و مداومت عبادت بود، قرار گرفت و رهسپار طریق عرفان شد. حسنعلی جوان در مسیر دانشورزی به جز شاگردی شیخ نخودکی، محضر بزرگانی چون علامه شیخ هاشم قزوینی و آیتالله میرزا مهدی اصفهانی را نیز درک کرد و مباحث تخصصی فقه و اصول و معارف اهل بیت (ع) را در محضر ایشان فراگرفت. او سالیان متمادی با مرحوم آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی هم درس و هم بحث بود.
آثار آیتالله
شیخ حسنعلی که حکم اجتهادش را اساتید بالا همگی امضا کرده بودند، پس از درگذشت آیتالله اصفهانی تدریس خارج فقه و معارف دینی را در مشهد آغاز کرد و قریب چهل سال بدین گونه جویندگان علوم و معارف اسلامی را از دانش خود بهرهمند ساخت. او که بر معارف اهل بیت (ع) و تفسیر روایات تسلط کامل داشت،کتاب «تنبیهات حول المبدأ و المعاد» که خلاصهای از درسهای معارفش بود بنا به خواهش تنی چند از شاگردان خویش، به صورت کتابی مستقل به رشته تحریر درآورد. البته این تنها گام بزرگ ایشان در راه گسترش فرهنگ نبوی نبود. تاسیس دو مدرسه علمیه بعثت و سعادت و برپایی نماز جماعت در مدرسه میرزا جعفر، مسجد حاج ملاهاشم و مسجد ملاحیدر از دیگر اقدامات این عالم عارف در این راستا بود. فرزندان صالح ایشان نیز دیگر باقیات الصالحات این عالم فرزانه محسوب میشوند. اکثر فرزندان و دامادها و نوههای ایشان از مدرسان سطوح عالی و خارج فقه و اصول در حوزه علمیه مشهد بوده و هستند.
دوران مبارزه
البته همان گونه که پیشتر هم اشاره شد او عارفی مبارز بود و براین اساس یکی از مهمترین بخش های حیاتش مبارزات سیاسی و مشارکت های اجتماعی وی است. آیت الله مروارید یکی از چهارعالم برجسته حوزه علمیه مشهد بود که پس از ماجرای فیضیه با ارسال تلگرامی به آیه الله گلپایگانی ضمن بیان مراتب تأثر خود نسبت به آن حادثه، مخالفت خود را با سیاستهای دینی و فرهنگی شاه اعلام کردند. او همچنین از اعضای کاروان علما و بازاریان خراسان بود که پس از آزادی امام خمینی و بازگشت ایشان از تهران به قم در فروردین ۴۳ عازم قم شده و با ایشان تجدید بیعت کردند. عالم عارف مورد نظر ما همچنین در حلقه علمای خراسانی مخالف کاپیتولاسیون که با حضور در منزل آیه الله العظمی سید محمد هادی میلانی(ره) مبارزه علیه رژیم را علنی کردند، نیز حضور داشت. او در جریان انقلاب اسلامی نیز، عضو شورایی بود که در بیت آیهالله العظمی سیدعبدالله شیرازی(ره) در خصوص مسائل مهم سیاسی، اجتماعی و انقلابی تشکیل شده و برای آینده مبارزات در استان و شرق کشور تصمیمگیری میکردند.سرانجام اینکه کمتر اعلامیه گروهی است که در روزهای سرنوشتساز انقلاب در مشهد از سوی علمای حوزه صادر شده باشد و نام و امضای ایشان در پای آن نباشد.
دیدار روزانه
آیت الله مروارید از بعد اخلاقی و عبادی کم مانند بود. هر روز به حرم حضرت امام رضا(ع) مشرف میگردید و تا آخر عمر با وجود کهولت سن و ضعف بنیه این رسم را ترک نکرد. او هرگز کسی را به خود دعوت نکرد. به پارسایی در دنیا زیست و فروتنی و مهربانی را اساس کار خود قرار داد. نماز را محور سلوک و ذکر و دعا را عمده ترین راه تعالی معنوی میدانست. به نوافل تأکید میورزید و در کتمان کمالات روحی و کرامات نفسی مهارتی تام داشت. این عالم عارف سرانجام در سن ۹۶ سالگی شامگاه سه شنبه نوزدهم شعبان ۱۴۲۵ قمری برابر با ۱۴ مهر ۱۳۸۳ خورشیدی پس از قرائت زیارت عاشورا و آل یس، در پی سکته قلبی به لقای حق شتافت. پیکر پاک او نیز پس از تشییعی با شکوه بر دوش مردم عزادار مشهد در رواق دارالسرور حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد تا او باز هم هر روز در خدمت مولای خود باشد. ناگفته نماند که پس از درگذشت ایشان، مقام معظم رهبری و مراجع تقلید، در پیام های تسلیت خود، ایشان را بقیه السلف زهاد و عباد، مرزبان مخلص مکتب اهل بیت(ع) خواندند. رضاسلیمان نوری کارشناس ارشد ایرانشناسی و خراسان پژوه
گفتوگویی کوتاه درباره یک شعر رضوی/ ۴
شاعر نشسته بین صحن انقلاب تو
محسن کاویانی از شاعران جوان اهل قم است. از او تا امروز شعرهای آیینی زیادی منتشر شده و در جشنوارههای مختلفی همچون جشنواره شعر و داستان جوان سوره به عنوان برگزیده حضور داشته است.
او درباره خاطره سرودن شعر «شاعر نشسته بین صحن انقلاب تو...» میگوید: سال ۹۰ بود که پابوس آقا رفته بودم. جلوی یکی از حجرههای صحن انقلاب نشسته بودم که دیدم به هرجای این صحن نگاه میکنم یک بیت به یادم میآید. بند اول این شعر همانجا شکل گرفت و بعد کاملش کردم. دو سال بعد از آن جلوی یکی از حجرههای صحن انقلاب به دنبال کشف مضمون میگشتم. آنجا بود که متوجه شدم بیشتر شعرهای رضوی ما بیش از خود حضرت به حرم پرداخته. همانجا این بیت را با شرمساری سرودم: «آقا ببخشم چون به جای وصف رفتارت/ تنها به وصف صحن تو پرداختم عمری» استفاده و کمک گرفتن از نعمت بودن در جوار معصومین برای کشف مضمون خیلی عالی است، اما باید به اندازهای باشد که ازخود معصوم غافل نشویم.
منبع: تبیان