27 مهر 1393

چرا به امام عصر عليه السّلام لقب "مضطر" داده شده است

مولف: زهرا اسدپور   /  دسته: ساحت تربیت اجتماعی و سیاسی   /  رتبه دهید:

چرا به امام عصر عليه السّلام لقب "مضطر" داده شده است/ ماجرای سه شهیدی که در یک شب خوابی شبیه هم می بینند/ صوت: سخنرانی دکتر غلامعلی افروز پیرامون پیوند محرم و مهدویت

 به نام خدای مهربان - خدايا! اى پروردگار نور عظیم، پروردگار كرسى بلند، پروردگار درياى جوشان، فرو فرستنده تورات‏ و انجيل و زبور، پروردگار سايه و حرارت آفتاب، نازل كننده قرآن بزرگ، پروردگار فرشتگان‏ مقرّب و پيامبران و رسولان...

خدايا! از تو مى‏خواهم مرا، از ياران و مددكاران و دفاع‏كنندگان از مولایم مهدی(عج) قرار دهی، از کسانی که مشتاق اویند. آنهایی که آرزویشان است مولایشان از آنان درخواستی داشته باشد و آنان با سر و جان اطاعت کنند، شیعیانی که در غیبت و حضور مولایشان مدافع او هستند و از مجاهدانی که در رکابش به شهادت می‌رسند.

خدايا! اگر بين من و مولایم مهدی(عج) مرگى كه بر بندگانت حتمی و قطعى ساختى، حائل شد، كفن پوشيده، با سلاحی آماده، از قبر بيرون بیآور تا دعوت آن بزرگوار را لبیک گویم.

خدايا! آن جمال با رشادت و پيشانى ستوده را به من بنمايان، تا با یک لحظه دیدنشان چشمانم سرمه سود شوند.

پروردگارا! در گشايش امر مولایم شتاب كن...(1)

امام مهدی(عج) در قرآن

وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ(2)

و [رحمتى‏] ديگر كه آن را دوست داريد: يارى و پيروزى نزديكى از جانب خداست.

امام صادق علیه السلام درباره آیه شریفه و اخری تحبونها نصر من الله و فتح قریب فرمود: مقصود در دنیا به پیروزی قائم علیه السلام است.(3) و (4)

*****

امام سجاد علیه‌السلام و امام مهدی(عج)

در کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق 7 روایت از امام سجاد علیه السلام درباره ی امام مهدی(عج) آورده که یک روایت درباره ی امامان دوازده گانه و 6 روایت درباره ی حضرت حجت(عج) است.

در روایات اشاره به فتنه ی جعفر کذاب، شباهت امام عصر(عج) به انبیا الهی؛ نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، ایوب علیهم السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، اشاره به طول عمر حضرت(عج)، اشاره به دو غیبت امام(عج)  و ثواب منتظران ظهور امام مهدی(عج) شده است.

حدیث معروف امام سجاد درباره ی منتظران ظهور به این مضمون است:

ای ابا خالد! مردم زمان غیبت آن امام که معتقد به امامت و منتظر ظهور او هستند، برترین مردم همه زمان ها هستند. زیرا خدای تعالی چنان عقل و فهم و معرفتی به آنها ارزانی داشته که غیبت [و عدم حضور امام] برای آنها همانند مشاهده [و حضور امام] است. خداوند مردم این زمان را به مانند کسانی قرار داده که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جهاد می کنند. آنها مخلصان واقعی، شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان به سوی دین خدا در پنهان و آشکار هستند. آنگاه فرمود: انتظار فرج (گشایش) از بزرگترین گشایش هاست.(5)

 *****

 

 طرح گرافیکی 

مهدی جان تو خود بساز از خاک وجودم آنچه می‏خواهی

 

ویژگی‌های امام مهدی(عج)

مضطر

يكى از لقب‌هاى معروف امام عصر عليه‌السّلام است. در كتاب‌هاى لغت به‌معناى درمانده و ناچار به كار مى‌رود. در بسيارى از ادعيه و روايات از حضرت مهدى عليه السّلام با لقب مضطر ياد شده است. از جمله در قسمتى از دعاى ندبه آمده است: «اين المضطرّ الذى يجاب اذا دعى(6) كجاست آن مضطرى كه چون دعا كند، خواست او به اجابت مى‌رسد...

امّا چرا به امام عصر عليه السّلام لقب مضطر داده شده است؟ از بررسى مجموعه روايات مربوط به اين بحث چنين برمى‌آيد كه امام معصوم به‌عنوان حجّت الهى در خيرخواهى به بندگان خدا و محبت به آنان از پدر و مادر به آن‌ها مهربان‌تر است؛ كدام اضطرار سخت‌تر از اين است كه كسى حجّت خدا باشد و مسئوليت حفظ و تبليغ و ترويج و حاكميّت بخشى به همه احكام و ارزش‌هاى الهى را برعهده داشته باشد، امّا در شرايطى واقع شود كه ببيند حكام جور از يك طرف و منافقان و انسان‌هاى هواپرست از طرف ديگر احكام حيات‌بخش الهى را زير پا مى‌گذارند و بندگان خدا را از مسير سعادت واقعى منحرف مى‌سازند و آن‌ها را به بى‌راهه سوق مى‌دهند.(7)  

همين‌طور در روايتى كه از امام صادق عليه السّلام دربارۀ تفسير آيه: «أَمَّنْ يُجِيبُ اَلْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ اَلسُّوءَ...»(8)  وارد شده چنين آمده است: سوگند به خدا منظور از مضطر در اين آيه قائم آل محمد صلّى اللّه عليه و اله است. وقتى كه در آخر الزمان ستم و بيداد و فساد در نتيجه سلطه پيدا كردن مستكبران و انحراف مردم از صراط مستقيم سرتاسر جهان را پر ساخت، آن حضرت در بين ركن و مقام [در مسجد الحرام]دو ركعت نماز مى‌خواند و آن‌گاه دست به دعا برداشته از خداوند تعجيل در فرج خود را مى‌خواهد و پروردگار عالم نيز دعاى او را اجابت نموده و به او اذن ظهور مى‌دهد و به دنبال اين واقعه مبارك آن حضرت به بركت امدادهاى غيبى و هم‌چنين يارى انسان‌هاى مؤمن و شجاع-كه در آن زمان از سرتاسر عالم به گرد آن حضرت جمع شده‌اند- بساط ستم را از روى زمين برخواهد چيد.(9) و (10)

*****

امام مهدی(عج) و منتظران

سید ابوالحسن اصفهانی

سيد ابوالحسن در 1284هـ.ق در روستاي کوچک «مديسه» از توابع «لنجان» استان اصفهان ديده به جهان گشود.

پس از اتمام دوره ابتدايي، وارد حوزه علميه اصفهان گرديد و از محضر بزرگاني چون: آية الله محمد ابراهيم کلباسي، حکيم قشقايي، سيد محمد باقر درچه اي، و چهارسوقي بهره مند گرديد. در 24 سالگي براي کسب سطوح عالي حوزه به نجف اشرف هجرت کرد و در درس حضرات آيات:

 آخوند خراساني، سيد محمدکاظم يزدي و ميرزا حسن شيرازي شرکت جست. سه سال هم در کربلا و سامرا به سر برد.

در 1355هـ.ق  پس از فوت آيت الله نائيني مرجعيت ديني و زعامت حوزه را برعهده گرفت. سيد ابوالحسن اصفهاني تنها يک فقيه نبود، بلکه خصوصيات اخلاقي از او مرجعي عارف ساخته بود. از بارزترين خصوصيات او گذشت بود. به عنوان نمونه در 1349هـ.ق. شخصي که کينه خصوصي با ايشان داشت، فرزند برومندش حجه الاسـلام والـمـسـلـمین سيد محمدحسن را در صف نماز جماعت به قتل رساند. قاتل پس از ارتکاب جرم دستگير و زنداني شد. خبر به ايشان رسيد، فوراً شخصي را به عنوان نماينده خود به دادگستري فرستاد تا اسباب آزادي قاتل فرزندش را فراهم کند. و اظهار نمود که قاتل هم مانند فرزند من است. راضی نمی شوم یکی از فرزندانم کشته شود و دیگری زندانی گردد. سید ابوالحسن اصفهانی، مصداق بارز یک عالم ربّانی بود. وسعت بیکران اندیشه و تعالی روح او، عقل ها را به تحیّر وا می داشت. نقل کرده اند: فردی که برای پرداخت اجاره منزل خود دچار مشکل شده بود، مسأله را با مرحوم آیت الله اصفهانی در میان نهاد، ولی فردای آن روز با شهادتِ فرزند ایشان مواجه شد و پنداشت که با این واقعه هولناک، دیگر جایی برای حلّ مشکلش نیست. با این حال، در مراسم تشییع جنازه، دید که سید به طرف وی می آید و چون به او رسید، مبلغ در خواستی را به ایشان پرداخت نمود.

از خصوصيات ديگر او ساده زيستي بود. يکي از علما در اين باره نقل مي کند: «از کوچه‌اي که خرابه‌اي در آن قرار داشت، به همراه آيت الله اصفهاني مي‌گذشتم، ايشان به من فرمود: من با خانواده‌ام پانزده روز در اين خرابه ساکن بوديم، چون صاحبخانه ما به من گفته بود که ديگر راضي نيست در خانه اش باشيم، به ناچار آنجا را تخليه و به اين خرابه منتقل شديم تا اينکه خانه ديگري اجاره کرديم.

سيد ابوالحسن اصفهاني نسبت به مال و اموال دنيا بي اعتنا بود و با وجود اينکه خودش نياز داشت به فقرا کمک مي کرد. آيت الله محمدتقي شيرازي که از وضعيت آيت الله اصفهاني آگاه شد 500 ليره طلا برايش فرستاد تا براي خود منزلي تهيه کند. آيت الله اصفهاني آن مبلغ را به نانوايان شهر داد تا براي تهيدستان و طلاب نان بپزند.

 آيت الله ابوالحسن اصفهاني پس یک عمر تلاش و کوشش در راه تعلیم و تعلم، پس از یک بیماری کوتاه و در پی بازگشت به کاظمین از لبنان، در شب 9 ذي الحجه 1365 در سن 81 سالگي دار فاني را وداع گفت. پس از تشييع باشکوهی، پیکر او را در صحن مطهر امام علي عليه السلام به خاک سپردند.(11)

ایشان مفتخر به نامه ای از  امام مهدی(عج) با این مضمون شده اند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِي الدِّهليز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ يعني، دیدارخودت را براي مردم آسان کن! و در دسترس همه قرار بگیر و محل نشستن خود را در دهليز خانه ات قرار بده تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت هاي مردم را برآور، ما ياريت مي کنيم.»(12)

تشرفات

مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) از آیات و مراجعی بود که بی واسطه به فیض ملاقات حضرت مهدی، صاحب الزمان ارواحنا له الفداه مشرف شده بود. یکی از آن موارد، قضیه شگرفی است که مرحوم شیخ محمد شریف رازی در جلد اول کتاب گنجینه دانشمندان نقل کرده است.

او می نویسد:

علامه حاج سید محمد حسن میرجهانی طباطبایی، صاحب تألیفات مفید که از خواص اصحاب ایشان بودند حکایت کرده اند که یکی از علمای زیدیه به نام سید بحرالعلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر علیه السلام را انکار می کرد و با علما و مراجع شیعه آن روز مکاتبه کرده و برای اثبات وجود و حیات آن حضرت برهان می خواست و آقایان از کتب اخبار و تواریخ عامه و خاصه اقامه دلیل می کردند؛ ولی وی قانع نمی شد و می گفت: من هم این کتب را دیده‌ام.

تا اینکه برای مرحوم آیت الله اصفهانی نامه نوشت و جواب قاطعی خواست. سید در جواب مرقوم فرمود: جواب شما را باید مشافهتاً بدهم، شما طی سفری به نجف مشرف شوید.

آن سید یمنی با فرزندش سید ابراهیم و چند تن از مریدان خاصش، به نجف اشرف مشرف و همه علما از جمله مرحوم آیت الله اصفهانی از وی دیدن کردند. سید یمنی عرض کردند من روی دعوت شما، به این مسافرت آمدم، جوابی که وعده فرمودید بدهید. ایشان فرمودند: شب بعد به منزل من بیایید.

شب بعد به منزل آسید ابوالحسن آمدند و پس از صرف شام و رفتن اکثر میهمانها و گذشتن نیمی از شب، نوکر خود، مشهدی حسین چراغدار را طلبیده و به سید یمنی و فرزندش فرمودند: برویم.

پرسید: کجا؟

فرمود: برویم تا وجود گرانمایه ی آن حضرت را به شما نشان دهم و شما با دیدگان خود جمال جهان آرای او را بنگرید تا هیچ تردیدی بر جای نماند و به اوج یقین برسید.

علامه میر جهانی که خود در آن نشست حضور داشته، می گوید: ما شگفت زده بلند شدیم و تا درب منزل رفتیم. به ما فرمودند: شما نیایید و خود به اتفاق سید و فرزندش رفتند و ما ندانستیم کجا رفتند.

تا روز بعد که سید ابراهیم یمنی، فرزند بحرالعلوم مزبور را ملاقات کردم و از جریان شب پرسیدم. گفت: الحمدلله (بحمدالله) ما مستبصر و اثنی عشری شدیم.

گفتم: چطور؟

گفت: برای اینکه آقای اصفهانی حضرت ولی عصر امام زمان علیه السلام را به پدرم نشان داد.

تفصیل آن را پرسیدم.

 گفت: ما از منزل که بیرون آمدیم، نمی دانستیم به کجا می رویم؛ تا اینکه از شهر خارج و وارد وادی السلام شده و در وسط وادی جایی بود که آن را مقام مهدی علیه السلام می گفتند.

چراغ را از مشهدی حسین گرفته و خود به اتفاق پدرم و من وارد آن محیط شدیم. پس آقای اصفهانی خود از چاه آنجا، آب کشیده و تجدید وضو کرد و ما به عمل او می خندیدیم؛ آنگاه وارد مقام شد و چهار رکعت نماز خواند و کلماتی گفت؛ ناگاه دیدیم آن فضا روشن گردید، پس پدرم را طلبید.

وقتی وارد آن مقام شد طولی نکشید که صدای گریه پدرم بلند شد و صیحه ای زد و بیهوش شد؛ نزدیک رفتم. دیدم آقای اصفهانی شانه های پدرم را مالش می دهد تا به هوش آمد و وقتی از آنجا برگشتیم پدرم گفت: حضرت ولی عصر حجه بن الحسن العسکری علیه السلام را مشافهتاً زیارت کردم. و با دیدنش مستبصر و شیعه اثنی عشری شدم.

سید مزبور بعد از چند روز از نجف اشرف به یمن مراجعت نمود و چهار هزار نفر از مریدان یمنی خود را، شیعه اثنی عشری نمود.(13)

*****

امام مهدی(عج) و مکذّبین

مهدی‌های دروغین تاریخ(2)

در شماره‌ی قبل از 20 نفر که ادعای مهدویت کردند، نام بردیم.

21- الرجل المصرى، مردى بود از اهل مصر در زمان سلطنت الملک الکاول از ملوک ايوبيه خروج ودعوى مهدويت نمود. کاول او را به مراکش تبعيد کرد ودر آنجا به قتل رسيد وسرش را بر دروازه نصب نمودند.

22- محمد بن عبد الله، نفس زکيه وحديث (اسمه اسمى واسم ابيه اسم ابى) را تابعين او جعل نمودند.

23- محمد قرمانى، اسم اصلى او بابا اسحاق و از صوفيه بوده است، در زمان سلطان سليمان قانونى از ملوک آل عثمان سنه 637 در اناطولى دعوى مهدويت نمود. وى قتل نفس وغارت اموال بسيار کرد وبر آن بلاد مسلط شد، تا آنکه کيخسرو امير قونيه او را به قتل رسانيد.

24- غلام احمد قاديانى، اخيرا خروج ودعوى مهدويت نمود، يعنى به تمام ملل عالم که منتظر کسى هستند، ادعا نمود من همان شخصى هستم که شما منتظر او هستيد، وبه نصارا اظهار اينکه مسيح هستم، وبه يهود اظهار اينکه نبى آخر الزمانم، وياران او بسيار گرديد. وکتبى تأليف نموده که از جمله (حمامة البشرى) در امامت است که يکى از علماء بر آن نقدى نوشته است.

25- ميرزا طاهر، مشهور به حکاک، اهل اصفهان و از تلاميذ و شاگردان حاج سيد کاظم رشتى، رئيس شيخيه بوده، او ابتدا در اصفهان حکاکى مى کرد وبعد به تهران منتقل وبعد به اسلامبول شده ودر خط نسخ از يگانه هاى فن بوده است. در مسجد اياصوفيه به شغل خطاطى وحکاکى اشتغال داشته است. او که در زمان ناصر الدين شاه وعبد الحميد عثمانى (سلطان ترکيه کنونى) مى زيسته، نامه اى به اين دو نوشت وخود را معرفى نموده که من از طرف تمام انبياء مبعوثم، وچون کار او بالا گرفت دعوى مهدويت کرد، وگويا او را در حدود سال 1300 مسموما کشته باشند، او تابعين بسيارى پيدا کرد که آنها را طاهريه ناميد.

26- شيخ مهدى قزوينى، مقيم کربلا، واز اصحاب حاج سيد کاظم رشتى، که دعوى مهدويت خود را پنهانى انجام مى داد به طورى که پس از وفات او معلوم شد وى تاليفاتى در اين زمينه دارد.

27- سيد محمد گجراتى هندى، از علما وعرفاى هند بوده ومعاصر با علامه حلى، وى مردى اديب وعارف بود که در کجرات دعوى مهدويت نمود تا اينکه او را به قتل رساندند.

28- سيد محمد همدانى، مقيم هند، واز شاگردان شيخ احمد احسايى رئيس شيخيه بوده است. در ابتداى ورود به هند فقط کلمات شيخيه را ترويج مى نمود وبعدها دعوى مهدويت کرد. در سال 1277 از دنيا رفت.

29- سيد ولى الله اصفهانى، متولد هندوستان، شاگرد شيخ احمد احسايى، مقيم شهر بمبئى.

30- ميرزا حسن همدانى، از شاگردان حاجى کريم خان، رئيس شيخيه بود. وى در ابتداى ورود به هند به ترويج کلمات وعقايد حاج کريم خان مشغول بود وبعدها دعوى مهدويت کرد.

31- غلامرضا شاه، معروف به مرکب ساز، که در سال 1340 وفات کرد. ديوان شعرى دارد که چندان در نظر اهل شعر ارزشمند نيست.

32- سيد على شاه هندى، از عرفا ومرتاضين هند، که سالهاى متمادى در صحن مطهر حضرت امير (عليه السلام) در حجره فوقانى بالاى درب طوسى، ساکن وخانقاه داشت وهميشه سر وپا برهنه بود. وى بعد از دعوى مهدويت، عده اى مريد پيدا کرد، ظاهرا در سال 1342 وفات کرد.

33- هاشم شاه نور بخش، مقيم کشمير. در سال 1205 وفات کرد.

34- شيخ عبد القدير بخارايى، در سال 900 در بخارا دعوى مهدويت نمود وامير بخارا او را به قتل رسانيد.

35- ميرزا بخلى، از اکابر علماى بلخ بوده که در سال 890 دعوى مهدويت کرد وبعد از مدتى به قتل رسيد. از آثار او ديوان شعر وکتابى در فضايل اهل بيت عليهم السلام است.

36- ملا عرشى کاشانى، مقيم اصفهان که در سال 850 دعوى مهدويت، بلکه کم کم دعوى نبوت کرد وبالاخره در سال 880 کشته شد. در بعضى مجامع قلمى نوشته اند که جسد او را پس از قتل سوزاندند.

37- سيد على موسوى، از سادات مشعشعى هويزه بود. وى که مقيم هندوستان بوده پس از دعوى مهدويت به قتل رسيد.

38- ميرزا مشتاق على شيرازى، در عصر کريم خان مى زيسته است. وى نيز دعوى مهدويت کرده وتاليفى در اين خصوص دارد.

39- با يزيد ترکمانى، مقيم فونيه ومعاصر سلطان سليمان قانونى بوده است. او نيز دعوى مهدويت کرده وتأليفاتى در زمينه قرآن وغيره دارد که در نهايت به قتل رسيد، 40 محمد علی باب، 41 حسینعلی بها و...

*****

امام مهدی(عج) و شهدا

شهید سیدرضا پورموسوی

 به سال ۱۳۴۵ دردزفول متولد شد و 22 سال بعد، در عملیات والفجر۱۰ به شهادت رسید.

«سید رضا»، در میان همرزمان خود به مراتب عالی سلوک و عرفان شناخته می شد. وصیت نامه ی او که متن کامل آن را خواهید خواند، خالی از هرگونه مسائل دنیوی است و تنها تجدید پیمانی است با ارکانِ اعتقادی اش. پس از شهادتش، در میان دست نوشته های او، چند خطی بیش از دیگر نوشته ها جلوه نمود و دل همرزمان و آشنایان او را به درد آورد.

«یکی از همسنگرانم بسیار به قرائت زیارت جامعه ی کبیره مقید بود. خیلی دوست داشتم بدانم که برکات خواندن این زیارت چیست!؟ تا اینکه در ایام ماه مبارک رمضان به مرخصی رفتم.فرصتی دست داد تا خداوند مرا با این زیارت دلنشین آشنا کند.

 در مسجد امام حسن عسگری (ع) دزفول بودم دوستان از طریق ویدئو درس اخلاق آیت الله مشکینی را پخش کردند. آن روز کلام این عالم فرزانه، بویژه فراز پایانی آن در خصوص مداومت بر قرائت زیارت جامعه کبیره و اثرات معنوی آن، بسیار بر دلم نشست.

تصمیم گرفتم هر هفته شب سه شنبه با توجه به اینکه نامه ی عمل شیعیان بر امام عصر(عج) عرضه می شود، من نیز با خواندن زیارت جامعه کبیره توسلی به آن بزرگوار داشته باشم. پس از مدتی هر هفته به نیت  یکی از چهارده معصوم این زیارتنامه را با عشق خاصی زمزمه می کردم.

... این طریق عاشقی را تا بعد از عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ ادامه دادم تا اینکه...

شب سه شنبه بود. با دوستان همرزم در واحد دیده بانی لشکر ولی عصر(عج) در خرمشهر کنار هم بودیم، می گفتیم و می شنیدیم.

رفقا از جنگ و خاطرات گذشته سخن می گفتند. اما من شدیدا بی قرار بودم!

حال عجیبی داشتم. زمان عاشقی فرارسیده بود. قرار من با مولایم در ساعت ۱۱ شب بود.

هر چه بود گذشت گفت و شنود همسنگران به انتها رسید.خواب شیرین چشمان همه را ربود. 

ناراحت بودم دیر شده بود رفتم به سراغ قرار همه هفته. با خودم گفتم از ادب به دور بود که با این برادران این گونه رفتار کنم و از میان جمعشان برخیزم.

صد تکبیر مقدمه زیارت جامعه کبیره را سر دادم که ناگهان همه چیز تغییر کرد!

چشمانم بسته شد و پرده ها کنار رفت! همه چیز عوض شد.

دیگر نه جبهه بود و نه سنگر! متوجه شدم که به حالت دو زانو در برابر آقا و سرور و مولای بزرگوارم نشسته ام. آقا و مولایم چهره ای زیبا، قامتی رشید و لباسی درخشان بر تن داشتند. سه نفر با لباس ساده نظامی در سمت راست آن بزرگوار و سه نفر سمت چپ آن حضرت به حالت دو زانو نشسته بودند. مولای ما به من خطاب کردند و فرمودند:

ناراحت نشو، همین کسانی که تو با آنان همنشین هستی من هم با تعدادی از ایشان همنشین هستم.

بعد هم چند کلامی با مولایمان، ولی عصر(عج) صحبت کردم. من در آن لحظه با حالت تضرع و زاری، در حالی که حالتم قابل وصف نبود و در پوست خویش نمی گنجیدم، شروع به خواندن زیارت جامعه ی کبیره کردم.»

... بعد ها ماجرای عجیب و زیبای دیگری رقم خورد...

سید رضا دوستانی داشت که از سادات بودند؛ سید هیبت الله فرج اللهی، سید مصطفی حبیب پور و سید رضا نوروز سال ۱۳۶۷ هر سه آنها در یک شب یک خواب شبیه هم دیدند! آنها لوحی را در مقابل امام زمان(عج) دیدند که نامشان بر روی آن نوشته شده بود. هر سه آنها به این رویا اشاره کردند اما توضیح بیشتری ندادند! تا اینکه سید رضا پور موسوی در سومین روز از بهار سال ۱۳۶۷ در عملیات والفجر ۱۰ به همراه دو یار همیشگی خود بهاری شد.(14)

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحيم

الْحَمُدلِلّهِ الّذي هَدانا لِهذا و ما كُنا لِنَهْتَدِيَ لَولا اَنْ هَدينُا الله

اشهد انّ لا اله الا الله، وَاشهدانّ محمّداً رسول الله واشهدان عليّاً ولي الله وان ائمة المعصومين اوصياء رسول الله

اِنَّ الَّذينَ يَشْتَروُنَ بِعَهْدِ اللهِ وَ ايمانهِمْ ثَمَناً قَليلاً اُولئكَ لاخَلاقَ لَهُمْ في اْلاخِرَةِ وَلايُكَلِمُهُمُ اللهُ وَلايَنْظُرُ اِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمةَوَلايُزَكّيهِمْ وَلَهُمْ عَذاب‏‏ٌ اَليمٌ *ال عمران*

حمد و سپاس  خداوندي را كه نعمت و رحمتش را برما ارزاني داشت و به ما شناساند، باشد كه در طريق عبوديتش بنده ايي شاكر و صابر باشم. انشاء الله

مرا عهد و پيماني بود با ولايت علي بن ابيطالب عليه السلام در غدير خم و آه و ناله اي از بيت الاحزان فاطمة زهراءقره العين الرسول در سينه.

صداي فراخواني رسول اكرم براي بيعت با ولايت علي عليه السلام در غدير و فرياد فرياد خواهي حسين عليه السلام در كربلا در گوشم طنين انداز بود و حالا فرزند فاطمة زهراي اطهر مرا براي تجديد بيعت با ولايت علي عليه السلام مي خواند. آيا اجابت نكنم؟ نه والله كه اجابت نمايم.

بر طريق خونين ولايت علي عليه السلام كساني بودند كه بر عهد و پيمانشان وفا نمودند و ايستادگي كردند و حالا ما ميراث دار آن شهيدان شده ايم، پس با هم اقتدا به راه سرخ شهيدان مي كنيم و دست برنمي داريم.

مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجال‏ٌ‌صَدَقُوا مَاعاهَدوُ اللهِ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ‌ وَ مَنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِر وَمابَدَّلُوا تَبْديلاً  - 23 احزاب

و اگر قرار است كساني بر اين طريق پايدار باشند و به عهد خود وفا نمايند اولاترين و سزاوارترين كسان بني هاشم مي باشند كه همة وجود خويش را فدا سازند.

آنچه را كه در خاتمه سزاوار مي بينم تذكر دهم اين مي باشد كه اگر در طول و مدت همنشيني هائي كه با بعضي از دوستان و برادران داشته ام و از آنها خواسته ام كه برايم حرف بزنند دربارة بعضي از مسائل و يا اينكه من براي آنها مطالبي را بيان داشته ام نه قصد داشته ام خداي ناكرده آنها را حقير سازم و سرزنش نمايم و نه اينكه بخواهم بر آنها فخرفروشي و اظهار دانائي و خود بيني نمايم بلكه فقط و فقط توجهم اين بوده كه اصلاحي در اعمال صورت بندد و اين در نظرم بوده كه  «يااَيُّهّا الَّذينَ امنَوا اَتّقوُا اللهَ وَ قوُلوُا قُوْلاً سَديداً  يُصْلِحْ لَكُمْ اَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنوُبَكُمْ وَمَنْ يَطِعِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقْدفازَفَوْزاً عَظيماً» --71/70 احزاب

و از خداوند متعال مي خواهم كه اعمال ناقص و نارساي ما را خود به كمال برساند با رحمتش با ما معامله نمايد و ما را محروم از عنايت و توفيقش نسازد. انشاء الله.

و از خداي عزوجل خواهانم كه خودش جزاي زحمات پدر و مادرم را بدهد كه او اجر و ثواب بغير حساب مي دهد.

رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذهَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُئْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّاب. 21/8/66 ماووت عراق14

*****

قصیده‌ای از شهيد شيخ فضل الله نورى قدّس سرّه برای امام مهدی(عج)   

اى آن كه كسى سرو چو قد تو نديده/ چون لعل لبت غنچه ز گلزار نچيده

چون نرگس مستت به همه گلشن عالم/ نه ديده چنين ديده و نه گوش شنيده

خضر ار لب لعل تو نمى‌كرد تمنا/ تا حشر به سرچشمه‌ى حيوان نرسيده

نشناخته گفتند گروهى كه خدايى/ پس مد شناساى تو را چيست عقيده

واقف نشد از سر توى اى مخزن اسرار/ جز عارف چل ساله كه در خرقه خزيده

مى‌كرد تجلى اگر اين يوسف ثانى/ دلباختگان دل عوض دست بريده

دانم به يقين گر به رخت پرده نبودى/ كس يوسف كنعان به كلافى نخريده

در مردمك ديده و از ديده نهانى/ پيدا و نهان، غير خداوند كه ديده

دانى ز چه در پاى گل سرخ بود خار/ از بس كه به گلزار ز شوق تو دويده

فاخته سان بهر تو با نغمه‌ى كوكو/ هر لحظه از اين شاخ بدان شاخ پريده

از چيست كه بلبل شده دلباخته‌ى گل/ زين رو كه يكى روز گلى دست تو ديده

آن روز که من باخته ام نرد محبت/ دانسته ام آخر به کجا کار کشیده

دیری است زند زلف تو اندر دل ما نیش/ افسون، نکند چاره ی این مارگزیده

پنهان زعدویی، ز محبان ز چه ای دور/ جان ها به لب از، هجر تو ماه رسیده(15)

 

-----------------------------------------------------------------

منابع

1- ترجمه‌ی فرازهایی از دعای عهد

2- سوره صف آیه 13

3- تفسیر القمی 2/365    

4- مستدرک کتاب المحجه ص 268

5- کمال الدین و تمام النعمه ج1 صص593-585 باب 31 روایات امام سجاد علیه السلام درباره ی دوازدهمین امام و غیبت او

6- مفاتيح الجنان، دعاى ندبه

7- نشريه موعود، شماره  34 ، ص  32 

8- سوره نمل، 62 

9- بحار الانوار، ج  51 ، ص  48 

10-موعود نامه فرهنگ الفبایی مهدویت، مجتبی تونه ای ص670

11- ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان، سایت اندیشه قم

12- ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان(عج) ص50 به نقل از کرامات صالحین

13-همان صص57-53

14- سایت مشرق نیوز 18 آذرماه  1391، کتاب چهل روایت از دلدادگی شهدا با امام زمان(عج)، سایت خط مقدم دزفول3

15-درانتظار ققنوس کاوشی در قلمرو مهدی شناسی و مهدی باوری صص332-
منبع: رجا

تعداد مشاهده (1253)       نظرات (0)

نظرات کاربران درباره خبر "چرا به امام عصر عليه السّلام لقب "مضطر" داده شده است"


نظرتان را بیان کنید

نام:
پست الکترونیکی:
نظر:
کد بالا را در محل مربوطه وارد نمایید