19 فروردین 1391

خاطرات ناگفته از شهید سید مرتضی آوینی

مولف: مدیر سیستم   /  دسته: دسته بندی نشده   /  رتبه دهید:



 عقل معاش می گوید كه شب هنگام خفتن است، اما عشق می گوید كه بیدار باش. در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد. عقل معاش می گوید كه شب هنگام خفتن است اما عقل معاد می گوید كه همه‌ی چشم ها در ظلمات محشر، در آن هنگامه‌ی فزع اكبر، از هول قیامت گریانند، مگر چشمی كه در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد. عقل معاش می گوید كه شب هنگام خفتن است، اما عشق می گوید چگونه می توان خفت، وقتی كه جهان ظلمتكده ی كفرآبادی است كه در آن، احكام حق مورد غفلت است...

خاطرات ناگفته از شهید سید مرتضی آوینی
شهید آوینی به خودآگاهی به لحظه و حتی مكان شهادتش هم رسیده بود: «شب، سایه سیاه خودش را گستراند و ما سوار خودروها شدیم. در راه، سعید از حماسه‌های بازی دراز و كانی‌مانگا گفت و سید گریست، به مقر كه رسیدیم، برنامه روایت فتح، خلاف همیشه قبل از ساعت ۱۱ پخش شده بود. طبق قراری كه با نماینده ارتش گذاشته بودیم، باید صبح زود كارمان را شروع می‌كردیم. مرتضی آن شب تا صبح نخوابید، مدام قرآن می‌خواند و می‌گریست. نماز صبح را خواندیم، و به راه افتادیم. من رادیو قرآن را روشن كردم، و سید آرام دل به كلام وحی سپرد. با اصرار از گروه خواست تا به قتلگاه بروند. گویی آنجا منتظر حادثه‌ای بود. با شوخی گفتم "سید! قتلگاه هم شبیه همین تپه‌ها و گودال‌هاست دیگه! همین‌جا مصاحبه را بگیر"، اما مرتضی صبورانه گفت "می‌گردیم، تا قتلگاه را پیدا كنیم" و بالاخره قتلگاه را یافت و به آسمان پر كشید.» (منبع: كتاب همسفر خورشید)، در ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ پای سید مرتضی آوینی روی یك مین خنثی نشده رفت. در اثر انفجار، یك پای او قطع شد و بر اثر شدت خون‌ریزی در راه برگشت، به شهادت رسید. مهندس سعید یزدان‌پرست نیز در این حادثه شهید شد.
به نقل ازسید مسعود شجاعی طباطبایی 

تعداد مشاهده (604)       نظرات (0)

نظرات کاربران درباره مقاله "خاطرات ناگفته از شهید سید مرتضی آوینی"


نظرتان را بیان کنید

نام:
پست الکترونیکی:
نظر:
کد بالا را در محل مربوطه وارد نمایید