امام زمان علیه اسلام خشونت یا رافت؟

شاید شما نیز این سخن و به عبارتی این شبهه را شنیده باشید که آیا این كه می‌ گویند: وقتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام كنند، مردمان بسیاری را می ‌كشند؛ به گونه ‌ای كه سیل خون در زمین به ‌راه می‌ افتد و حتی انسان ‌های به دنیا آمده از نسل قاتلان امام حسین علیه السلام را هم به عنوان انتقام خون آن حضرت به قتل می‌ رساند، حقیقت دارد؟ آیا به راستی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با ظهور خود با مردمان این گونه رفتار می کند؟ اگر آری، پس چگونه است که می گویند امام با مردمان با رحمت و رأفت برخورد می کند؟ تناقض این دو مسئله چگونه حل می شود؟

باید توجه داشت که امام واسطه فیض خداوند است كه به بركت وجود او بركات الهی شامل حال مردم می‌ شود. زمین به بركت وجود آن ها نعمت‌ های الهی مانند روییدنی ‌ها و میوه ‌ها و محصولاتش را در اختیار جهانیان قرار می ‌دهد و آسمان، باران و سایر روزی ‌ها را بر آن ها نازل می ‌كند و اگر لحظه‌ ای وجود امام از نظام آفرینش حذف شود، زمین اهل خود را هلاك می ‌سازد.(1)
آن حضرت در شرایطی ظهور می‌ كند كه انسان‌ ها از جور و ستم حكومت‌ های ظالم و مكاتب دروغین مدعی نجات بخشی بشریت، به تنگ آمده و در نتیجه به بیراهه رفتن‌ ها جامعه جهانی دچار انواع بلاهای اجتماعی شده ‌اند
بنابراین چنین شخصیتی نمی‌ تواند نسبت به مردم سخت‌ گیر، خشن، بی‌ رحم و ... باشد؛ بلكه همان‌ گونه كه امام رضا علیه السلام در توصیف امام می ‌فرماید: « [امام] انیس و دوست مردم است و همانند پدری دل ‌سوز و برادر مهربان و مادر پرعاطفه نسبت به فرزند كوچكش به آن ها مهر می ‌ورزد. امام به منزله یك پناهگاه امن مردم در هنگام وقوع پیشامدهای ناگوار است».
ظلم
بنابر روایات آن حضرت در شرایطی ظهور می‌ كند كه انسان‌ ها از جور و ستم حكومت‌ های ظالم و مكاتب دروغین مدعی نجات بخشی بشریت، به تنگ آمده و در نتیجه به بیراهه رفتن‌ ها جامعه جهانی دچار انواع بلاهای اجتماعی شده ‌اند. بحران ‌ها و آشوب‌ های مختلف اجتماعی، در مجموع شرایطی را فراهم می‌ كنند كه وقتی حضرت به اذن پروردگار عالم ظهور كنند و مردم را به سوی خود فرا می‌ خوانند در كمترین زمان ممكن از سرتاسر عالم انسان ‌های عدالت‌ خواه و تشنه امنیت و آسایش خود را به نزد آن حضرت می ‌رسانند و لحظه به لحظه بر تعداد یاران وی افزوده می ‌شود تا به آنجا كه در كمتر از یك سال به كمك خود مردم، حكومت عدل جهانی در سراسر كره زمین استقرار پیدا می‌ كند و بساط ستم و ظلم و تعدی برچیده می‌ شود و بشریت به آرزوی دیرینه خود كه همانا صلح و امنیت و آسایش كامل است، دست می ‌یابد.این كار به راحتی هم انجام نمی ‌گیرد، چه بسیار افرادی كه منافع نامشروع خود را در خطر دیده و به مخالفت با آن حضرت برمی ‌خیزند و در صدد جنگ برمی ‌آیند كه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همانند همه اولیای الهی با شیوه ‌های مختلف آن ها را به راه راست فراخوانده، از وارد شدن به جنگ برحذر می ‌دارد. در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «مهدی آنان را با كلامی حكیمانه به پذیرش حق دعوت می ‌كند و با زیباترین و شیرین ‌ترین سخنان آن ها را موعظه می‌ كند كه بسیاری از آن ها توجه كرده، به حق گردن می ‌نهند و دست از مخالفت و ستمگری و تعدی بر می‌ دارند». با این وجود باز افرادی خواهند بود كه بر عناد خویش اصرار ورزیده و بر موضع ظالمانه خود پافشاری می ‌كنند؛ بنابراین امام در مقابل آن ها به شیوه ‌های قهرآمیز متوسل می شوند. همچنان که روایات بیانگر آن است كه آن حضرت از ظالمان و ستم ‌پیشگان انتقام می‌ گیرد تا جور و ستم را از ریشه بركند؛ شوكت و عظمت پوشالی سركشان را درهم ‌شكند؛ كاخ شرك و نفاق را ویران سازد و شاخه ‌های گمراهی و شقاوت و فسق و فجور را قطع كند.
امام زمان(عج) پس از ظهور، هرگز خود آغاز كننده جنگی نخواهد بود؛ بلکه جنگ و خونریزی عظیمی كه مطرح می شود، قبل از ظهور و به ‌دست سران حكومت‌ های ظالم و استكباری به وجود می آید. هر چند امام در نتیجه عناد اهل باطل مجبور به مبارزه قهرآمیز با آن ها می ‌شود.
بررسی روایات در این زمینه بیانگر آن است که امام زمان(عج) پس از ظهور، هرگز خود آغاز كننده جنگی نخواهد بود؛ بلکه جنگ و خونریزی عظیمی كه مطرح می شود، قبل از ظهور و به ‌دست سران حكومت‌ های ظالم و استكباری به وجود می آید. هر چند امام در نتیجه عناد اهل باطل مجبور به مبارزه قهرآمیز با آن ها می ‌شود، اما ابتدا با حكمت و موعظه نیكو آنان را به پذیرش حق دعوت می كند و از مقابله با خود برحذر می ‌دارد. آن گاه نیز که به جنگ می پردازد، تنها با طغیان‌گران و سركشان به مبارزه می پردازد تا دست از عناد بردارند و از هرگونه تعدی و ستم به دیگران خودداری كنند که این، همان روشی است كه همه انبیای الهی آن ‌را به كار بسته ‌اند؛ بدون اینكه كوچك‌ ترین صدمه ‌ای به انسان ‌های بی‌ گناه و مستضعف وارد شود.
منبع: موسسه اطلاع رسانی تبیان

 
 

آشتی با امام عصر (عج)

مولاي من ! دوست داشتم ازهمان ابتدااول اذان عشق تورادرگوشم زمزمه مي كردند . اي كاش ازابتدامرابراي تونذرمي كردندوحلقه غلامي ات رابرگوشم افكنده بودند! اي كاش كامم رابانام تو برمي داشتندوحرزتوراهمراهم مي كردند!اي كاش آن اوايل كه زبان گشودم مرابه گفتن يامهدي وامي داشتند!
اي كاش مهدكودكم مهدآشنائي توبود. كاش دركلاس اول دبستان آموزگارم الفباي عشق تورابرايم هجي مي كردونام زيباي توراسرمشق دفترچه تكليفم قرارمي داد.دردوره راهنمايي هيچ كس مرابه خيمه عشق توراه نمايي نكرد.
درسالهاي دبيرستان كسي مراباتو- كه مديرعالم امكان هستي – پيوندنزد.  
دركتاب جغرافي ماصحبتي ازذي طوي ورضوي نبود.[1]
دركلاس تاريخ ما كسي مراباتاريخ غيبت توآشنانساخت.
دردرس ديني، به مانگفتند«باب الله» و«ديّان دين»[2]حق توهستي.

دريغ كه دركلاس ادبيات، آداب ادب ورزي به ساحت قدس توراگوشزدنكردند!
افسوس كه دركلاس نقاشي، چهره ي مهربان تورابرايم به تصويرنكشيدند!چراموضوع انشاي مابه جاي علم بهتراست ياثروت ازتووازظهورتووروش هاي جلب رضايت تونبود؟! مگرنه بي تو، نه علم خوب است نه ثروت ؟
كاش دركلاس زبان بيگانه، زبان گفتگوباتورانيز- كه آشناترين مونس فطرت هاي بشراست – به مامي آموختند: اوتمامي زبان ها وگويش ها ولهجه ها... حتي زبان پرندگان رامي داندومي شناسد[3].    
درزنگ شيمي – وقتي سخن ازچرخش الكترون ها به دورهسته اتم به میان مي آمد- اشاره اي كافي بود تامن بدانم كه تمام عالم هستي وماسوي الله به گردوجودشريف تو  مي چرخند.اي كاش دركنارانواع واقسام فرمولهاي پيچيده رياضي، فيزيك وشيمي ، فرمول ساده ارتباط باتورانيزبه من يادمي دادند.
يادم نمي رود ازكتاب فارسي، حكايت آن حكيم را كه گذارش به قبرستان شهري افتاد .اوباكمال تعجب ديد برروي همه سنگ قبرها ، سن فوتشدگان 3،4،7سال ومانند آن نوشته اند، پرسيد: آيااينان همه درطفوليت ازدنيارفته اند؟گفتند: اين جا سن هركس رامعادل سال هايي ازعمرش كه درپي كسب علم بوده است محاسبه مي  كنند.كاش آن روزدبيرفارسي ماگريزي به حديث معرفت امام مي زدومي گفت كه درتفكرشيعي ، حيات حقيقي درتوجه به امام عصرعليه السلام ومعرفت ومحبّت ومودّت اوومهمترازآن برائت ازدشمنان اومعنامي شود.
درس فيزيك قوانين شكست نوررابه من آموخت ،ولي نفهميدم نورخداتويي ومقصوداز« يهدي الله لنوره من يشاء» [4]چیست.
ازسرعت سرسام آورنور(300 هزاركيلومتر درثاني ) برايم گفتند،امااشاره نكردندشعاع ديدمعصوم تاكجاست ونگفتندامام دريك  لحظه مي تواندتمام عوالم وكهكشانها راازنظربگذراندوازاحوال همه ساكنان زمين وآسمان باخبرشود.وقتي براي كنكوردرس مي خواندم كسي مرابراي ثبت نام دردانشگاه معرفت ومحبّت امام زمان عليه السلام تشويق نكرد.نمي دانم كه عناويني چون مهندس، دكتر،پروفسورو... قراردادهايي ميان انسانهاست كه تنهابه كاركسب ثروت ،قدرت ،شهرت ومنزلت اجتماعي وگاهي خدمت دراين دنيامي آيدمن اصلا دراين وادي نبودم .ازفضاي نيمه بسه ي مدرسه واردفضاي بازدانشگاه شدم دردانشكده وضع ازاين هم اسف بارتربود.بازارغرورونخوت پرمشتري بودواسباب غفلت فراوان وفراهم فضانيزرنگ وبوگرفته ازعلم زدگي وروشن فكرمآبي ! خيلي هاراگرفتاربه مدرك گرايي مي ديدم .علم آن چيزي بودكه ازفلان كتاب مرجع اروپايي يافلان مجله آمريكايي ترجمه مي شد، ازعلوم اهل بيت عليهم السلام ،دانش يقين بخش آسماني كم ترسخن به ميان مي آمد.مولاي من دردانشگاه هم كسي ازتوبرايم سخن نگفت پرچمي به نام توافراشته نشد،كسي به سوي تودعوت نمي كرد،هيچ استادي برايم اوصاف تورابيان نكرد.كاركرددروس معارف اسلامي وتاريخ اسلام ، جبران كسري معدل دانشجويان بود! نه اين كه ازتبليغات مذهبي ،نشست هاي فرهنگي ،نمازجماعت ،اردوهاي سياحتي زيارتي ،مسابقات نهج البلاغه و... خبري نباشد... كم وبيش يافت مي شداما درهمين عرصه ها نيزتوسهمي نداشتي وغريب ومظلوم بودي وازيادرفته بودي.پس ازفراغت ازتحصيل نيز اداره ي زندگي ودغدغه هاي معاش مجالي براي فكركردن راجع به توبرايم باقي نگذاشت!اينك امادرعمق ضميرخودتورايافته ام ،چندي است باديده ي دل توراپيداكرده ام ،درقلب خويش گرماي حضورت راباتمام وجود حس مي كنم ، گويي دوباره متولدشده ام تعارف بردارنيست .زندگي بدون تو – كه امام عصروپدرزمانه اي – مردگي است واگركسي هم چون من پس ازعمري غفلت به تورسيد،حق دارداحساس تولدي دوباره كندوزيرلب زمزمه كند.
الحمدالله الذي هدانا لهذا وماكنا لنهتدي لولاان هدانا الله
منابع:
كتاب آشتي باامام عصر(عج)، نوشته دكترعلي هراتيان بااندكي تلخيص

وامارمزتوجه حضرت وليعصرارواحنا فداه ناموس اكبرقطب عالم امكان به موجودات حقيري چون مادريك امرخلاصه مي شودو آن ترك گناه واجتناب ازحرام ها ست اگرمامي دانستيم گناهان ماچقدرقلب مباركش رابه دردمي آوردشايدهرگزگردگناهان نمي رفتيم .اما چه مي شودكردمرتبه وجودي ما توان درك اين مسئله راندارداما خداوندفرصت توبه راتاقبل ازمرگ ازهيچ كس دريغ نكرده است مسئله اي كه درابتدابايدروشن شود،اين است كه بايدبه عنوان يك مسلمان كه لقب شيعه راهم يدك مي كشيم بدانيم وظائفمان درمقابل امام زمانمان چيست امام ازماچه مي خواهددرواقع دين ازماچه مي خواهد،پيامبرازماچه مي خواهدبه بيان جامعتر خداوندازماچه مي خواهد اصلا براي چه خلق شده ايم آيابراي زندگي چندروزه دنياخلق شده ايم كه چندصباحي بخوريم ،بخوابيم ،ازدواج كنيم ،كاركنيم فقط همين ... اينها كه براي انسان كه اشرف مخلوقات است سخيف به نظرمي رسد .ماهميشه ازاينكه اشرف مخلوقات خواندندمان برخودباليده ايم واحياناكمي هم غرورراچاشني آن كرده ايم امافقط درهمين حدوبس ... امانه،هميشه عده اي بوده اندكه جورماراكشيده اند وباتوجه وعنايات خداوندوحضرات معصومين عليهم السلام برحقيقت خلقت خويش واقف گشته ومسيردرست رارفته وبه آنجايي كه بايدرسيده اندودربرابرپروردگارخويش وائمه اطهارعليهم السلام روسپيدشدند. مابايدتكليفمان راباخودمان روشن كنيم آيادرصحنه محشرمي توانيم باامامانمان روبروشويم آياروي اين راداريم تاباسيدالشهدا رودروشويم؟ چه حرفي براي گفتن خواهيم داشت، خداآنروزرانیاوردكه ماهمچون مسلمانانی باشیم كه به خاطرضعف ایمان وجهلشان بودكه بنی امیه ها نهایت سوء استفاده راكردندوآن فجایع رابه وجودآوردندكه تاابدیت شیعه رادرداغی عظیم فروبردند.  مسلمانان جاهل كه خيري درايمانشان نبودكاررابه جايي رساندند كه ولي خدابقاي دين جدش رسول الله راجزدرفداشدن خودواهل بيت خودنديد و جايي كه حرف ازدين بود، امام لحظه اي درنگ نكردوحتي دراين راه  فرزندشش ماهه اش راهم قرباني كردكه تاابدفريادي باشددردل تاريخ براي حفظ اسلام. وامااين فرياد داغي شدبردلهاي شيعه كه گويي هرسال كه مي گذردبرشدت غمش افزوده تر مي گردد البته تك تك وقايع عاشورا راكه مي نگريم به تنهايي يك درس است و غمي بزرگ كه تاظهورمنجي عالم هستي وانتقام حضرتش ،ازدلهای محبینشان پاك نخواهدشد. ازابتداي تاريخ تاكنون انسانهاي زيادي رامي توان ديد كه هستي خودرابراي اعتلاي دين داده اندارمسلمانان صدراسلام گرفته تا تمامي انسانهاي آزاده تاريخ ودرنهايت جايي نزديكترهمين جابيخ گوشمان ، انقلابمان، جنگمان ،شهداو...وامامابه عنوان انسانهاي عادي درحدخودمان چه كرده ايم چقدردرباب امام شناسي ودين شناسي  كاركرده ايم چقدردرباب خودشناسي كاركرده ايم چراكه «من عرف نفسه فقدعرف ربه» يعني چه ؟چگونه اگركسي خودراشناخت خداي خويش راشناخته چه رازي دراين حديث نهفته است مگرانسان چيست كه دراین روايت شناخت پرورگارهستي منوط به شناخت انسان است چه عظمتي درخلقت اين موجودنهفته است پس ماخودراخيلي دست كم گرفته ايم كه به يك زندگي عادي بسنده كرده ايم وبه دنبال حقيقت خلقت خودنرفته ايم براستي حقيقت خلقت ماچيست آياهمين جسم وبرآورده كردن نيازهاي آن است يانه موضوع چيز ديگري است كه بايديه آن پرداخت .درهمين راستا برآنيم تابه فضل الهي ودرسايه توجه حضرت ولي عصر عليه السلام سلسله مباحثي راكه به اين موضوع مي پردازد مطرح كنيم باشدكه درسايه عمل به آنها كه معارف ناب دينمان است، به اندازه ذره اي به حضرتش تقرب جسته شايد بتوان قلب مباركش رابه دست آوردچراكه يك توجه ازاوگره گشاي تمامي مشكلات ماست ونيازي نيست كه اينقدرخودرابه دروديواربزنيم تادري بازشودووضعيت وجودي مابهبوديابد.

پی نوشت ها
[1]- ذي طوي كوهي است نزديك مكه سرراه تنعيم ورضوي كوهي درغرب مدينه . دردعاي ندبه مي خوانيم:«كاش ميدانستم ... دركدام سرزمين اقامت داري؟ آيادررضوي ياغيرآن ياذي طوي»
[2] - درزيارت آل ياسين آمده است:السلام عليك يابّاب الله وديان دينه.
[3] - ايوهاشم جعفري ازياران امام علي النقي عليه السلام ، نقل  مي كند: خدمت آن حضرت مشرف شدم امام هادي عليه السلام به زيان هندي سخن مي گفتند ومن نتوانستم به خوبي پاسخ دهم . درپيش روي آن حضرت سطل كوجكي بودكه پرازسنگريزه بود. امام يكي ازسنگريزه هارابرداشت ودردهان خودگذاشت ومقداري مكيد.سپس آن رابه من دادندآن رادردهان گذاشتنم .به خداقسم ازنزدآن حضرت برنخواستم مگر اين كه به هفتادوسه زبان مي توانستم سخن بگويم كه يكي ازآنها هندي بود. القطره 1 :675 به نقل ازابن شهرآشوب 408:4 وكشف الغمه 397:2.
اياصلت نيزگويد: ازامام رضا عليه السلام بامردم به زبان خودشان صحبت مي كردند... پس ازتعجب من فرمود : «اي اباصلت من حجت خدابرمردم هستم وخداوندكسي راحجت قرارمي نمي دهد كه زبان آن هارانداند...» بحارالانوار190:26.
[4] - خداهركس رابخواهدبه طرف نورخودهدايت مي كند.قسمتي ازآيه 35 سوره ي نور كه درحديث شريف حضرت علي عليه السلام آن رابه امام عصرتاويل فرموده اند. تفسيربرهان 72:4 (ح